داستان کوتاه

هر روز یک قصه

داستان کوتاه

هر روز یک قصه

به خودم فکر نمی کنم ؟ یک مدت کار کردم ؟ یک مدت چشم هام خیلی قرمز شد ؟ بعد دیروز قرار بود ؟ بخوابم ؟ بیدار بودم ؟ یادم نمی آمد ؟ وقت استراحت را نداشتم ؟ فقط مثل یک رباط تا کی می خواهی ؟ مثل یک رباط کار کنی ؟ 

  • روبرت

خیلی دوست داشتم ؟ کارهای خودم راحت انجام بدهم ؟ اما روغن کاری نیاز دارم ؟ کسی هست ؟ بین شما بگوید ؟ چطوری کار کنم ؟ 

  • روبرت

باشه ؟ این توانایی خرگوش ها قابلیت بالای درک دنیا ؟خرگوش به اسم "لوبیا" ، لوبیا یک روز می رود ؟

  • روبرت

چرا حساب اولیه را ؟ با این وجود نشان دهنده هیچ چیز خاصی نیست ؟ بخش های متفاوت ایجاد کنی ؟ این بخش ها برای تو باقی بماند ؟

  • روبرت

ببین من "یک آشغالی":صدای ذهن داخل سرم هست؟ دجار سوء تفاهم نشوی با خودم هستم  ؟ وقت هدر می دهی ؟ هیچ تمرکزی روی چیز بهدرد بخور نداری ؟ واقعی نیست ؟ به خودت نمی توانی ؟ اتکا کنی ؟ زندگی ات رو به نابودی وقت هدف یا هر چیز به درد بخوری هست ؟ داشتم ؟ کجا چی و چه کاره و چه کسی و چه چیزی بودم ؟ من هیچ چیز خاصی نبوده ام ؟ دفترچه یادداشتم گم شده بود ؟ یک خبر بدی به من رسید ؟ 

  • روبرت

5زمان بگذاری یک کاری ؟ انجام بدهی ؟ برای تو خیلی راحت هست ؟

  • روبرت

خوب یک زمانی اینجا بود ؟ دیگر اینجا نیست ؟ کار نمی کند ؟

  • روبرت

چقدر اهمیت دارد ؟ بازدید صفر باشد ؟ شماره داشته باشد ؟ یا نداشته باشد ؟ یا هر حالی یا هر چیزی از کار و زندگی تو را دور می کند ؟

  • روبرت

واقعیت به خاطر هیچ چیزی تغییر نمی کند ؟ اولویت خودت را خراب کرده ای ؟ باید به خاطر چه چیزی وقتی باید زمان سنجی واقعیت ؟ بلاخره می توانی ؟ زمان خودت را بدست بیاوری ؟ خیلی سریعتر از چیزهای دیگری این کار را  انجام بدهی ؟ واقعیت این هست ؟ به زمانی نمی توانی ؟ کارهای را پر کنی ؟

  • روبرت

فقط یکبار دیگر برای این واقعیت چی هست ؟واقعیت این هست ؟ هیچ نیازی نیست ؟ تلاش کنی ؟ باید واقعیت اینطوری باشد ؟ اما واقعیت چی می شد ؟ باعث این موضوع چی هست ؟ این برای من آعاز کار هست ؟ باید چه کار کنم ؟ واقعیت ندارد ؟ هیچ موضوعی ای کاش می شد ؟  هیچ عنوانی برای پست انتخاب نمی کردی ؟

  • روبرت