داستان کوتاه

هر روز یک قصه

داستان کوتاه

هر روز یک قصه

ساختن کلبه (قصه کارتونی )

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۱۴ ق.ظ

کارتون
Once upon a time
گوسفندی به اسم ابر باران ، برادری دارد به نام پشمک ، دوستانی دارد به اسم شال گردن و ابر آتش .
اسم گرگ هم تیز دندان است .

ابر آتش روی این کار تمرکز کرده بود . شاخه های خشک درخت ها را جمع می کرد . می خواست یک کلبه برای خودش بسازد . ابر آتش نیاز به کمک بقیه داشت . ابر باران و پشمک و شال گردن هم بعضی از روزها به کمک او می آمدند .
کارها بلاخره تمام شد .
همه از اینکه در این کار شرکت داشتند . خیلی خوشحال بودند . ولی بیشتر کارهای این کلبه را ابر آتش انجام داده بود .
همه داخل کلبه نشسته بودند . ناگهان صدای در زدن به گوش رسید .
بیرون یک غاز بود . غاز وارد شد . نگاهی کرد . به همه سلام داد .
نگاهی به کلبه انداخت . پرسید چه کسی این کلبه را ساخته
. ابر آتش این کلبه را ساخته بود.
غاز یک پیشنهاد خوب برای ابر آتش داشت . او این کلبه را می خواست برای خودش بخرد .
به قیمت خیلی خوبی .
ابر آتش موقع تصمیم گرفتن از بقیه کمک خواست ، تصمیم گرفتند این کلبه را نفروشند . برای استفاده ی خودشان از آن استفاده کنند .
ابر باران پیشنهاد داد ، کنار این کلبه یک کلبه جدید برای غاز بسازند .
این کار را انجام دادند ، ابر آتش به کمک دوستان خود کلبه ای دیگر کنار این کلبه ساخت و پول خوبی از غاز گرفت .

 

Cartoon
Once upon a time
A sheep named Cloud Rain has a brother named Pashmak, friends named Scarf and Cloud Fire.
The wolf's name is also Sharp Tooth.

Cloud Fire was focused on this work. He was collecting dry branches from trees. He wanted to build a hut for himself. Cloud Fire needed the help of others. Cloud Rain, Pashmak and Scarf also came to help him some days.
The work was finally finished.
Everyone was very happy to be involved in this work. But Cloud Fire had done most of the work in this hut.
Everyone was sitting inside the hut. Suddenly, there was a knock on the door.
There was a goose outside. The goose entered. He looked in. He greeted everyone.
He looked at the hut. He asked who built this hut.
The cloud fire had built this hut.
The goose had a good suggestion for Cloud Fire. He wanted to buy this hut for himself.
At a very good price.
Fire Cloud asked the others for help when making the decision, they decided not to sell this hut. They would use it for their own use.
Rain Cloud suggested that they build a new hut for the goose next to this hut.
They did this, Fire Cloud built another hut next to this hut with the help of his friends and made good money from the goose.

  • روبرت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی