شرایط
5زمان بگذاری یک کاری ؟ انجام بدهی ؟ برای تو خیلی راحت هست ؟ نه فکرش اینطوری هست ؟ اما نمی خواهی ؟ این کار را انجام بدهی ؟ واقعی یک خط یک پاراگراف را بنویسی ؟ خیلی فرق کرده است ؟ یک خط بنویسی ؟ خیلی دهن کجی می کنی ؟ به چیزها و آموزش های دیدی ؟ من هیچ آموزشی کاربردی نداشتم ؟ وقتی می خواستی ؟ فکر کنی ؟ با کتابی می خوانی ؟ بعد می توانی ؟ چیزهای را راحت قرار بدهی؟ بد از آن فقط باید ؟ دیگر راحت باشی ؟ یکم کار کنی ؟ همه چیز آرام ، آرام اتقاف خواهد ؟ افتاد اگر یک چیزی یاد بگیری ؟ خودت را بیمه کرده ای ؟ بعد از آن برای تو که کاری ندارد ؟ خیلی راحت مطالب را خواهی نوشت ؟ بعد از اینکه چیزها را نوشتی ؟ یادی هم از من کن ؟ وقتی بتوانی ؟ پله پله چیزها یاد بگیری؟ احساس خوبی ندارم ؟ چرا باید این چیزها را خیلی سخت یا راحت بنویسم ؟ می خواهم ؟ این نوشته ها را برای ؟ پر کردن وقت خودت این مطالب را می نویسی ؟ بدون ؟ هیچ طرح یا زمینه ای این کار را انجام می دهی ؟ من باید وقتی می خو ابم ؟ هم در حال کار کردن باشم ؟ چرا ؟ دیگر بس هست ؟ برای امروز اما صدایی در ردون ذهن من این فکر را دارد ؟ کمی بیشتر از بقیه کار کن ؟ یک روزی می رسد ؟ این کارها به داد تو می رسد ؟ نظم اگر بتوانی ؟ نظم را فقط به خودت آموزش بدهی ؟ چند قدم برداری ؟ برای من گفتنش سخت هست ؟ گام هایم را نتوانستم بر دارم ؟ من دچار مشکلات بزرگی شدم ؟ چرا ؟ فقط من چرا شانس با من یار نشد ؟ همان چمله "جیم ران " نخواهید شرایط آسان شود ؟ بخواید شما قوی تر شوید . یک اینجور چیزی هست ؟