داستان کوتاه

هر روز یک قصه

داستان کوتاه

هر روز یک قصه

سنحاب و عروسک های چوبی (قصه کارتونی )

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ق.ظ

کارتون
Once upon a time
سنجاب تمام تلاشش را انجام داده بود ، ولی هیچ کس نبود ، چیزهای که او درست کرده بود ، را به او تحویل دهد ، سنجاب وقتی به خودش نگاهی کرد ، دید ای داد بی داد .
وقتی این موقع از سال مثل همیشه عروسکهای چوبی خود را به بازار می آورد . اگر هم فروش نمی رفتند . آن را به مغازه لاک پشت می برد .
لاک پشت استقبال خوبی از سنجاب می کرد .
هر چی عروسک چوبی درست کرده بود . را در فروشگاه خود برای فروش می گذاشت . بعد پول عروسک ها را بعد از یک هفته به سنجاب می داد . سنجاب خودش را تنها می دید .
نه به خاطر اینکه عروسک ها فروش نمی رفتند ، به خاطر اینکه دوستش از این شهر رفته بود .
حالا باید برای فروش عروسک ها هم کاری می کرد . هر قدر در بازار جستجو کرده  بود . هیچ کس عروسک های چوبی او را نمی خرید .
سنجاب حتی دلش نمی خواست ، عروسک های چوبی را به خانه باز گرداند ، ولی انگار چند لحظه زمان متوقف شد .
سنجاب عروسک ها را با خود به منزل برد . عروسک ساختن تنها کاری بود ، این سنجاب بلد بود . ولی حالا خریداری برای این عروسک ها نبود . لاک پشت خیلی خوب آنها را می فروخت .
سنجاب چه چیزی را باید یاد می گرفت . پس هر جور شده بود . باید یاد می گرفت . لاک پشت این مدت عروسک ها را چطوری می فروشد .
لاک پشت به شهر دیگری رفته بود . لاک پشت مدتها به کار فروش وسائل دکوری مشغول بود .
سنجاب هم به دنبال او رفت .
سنجاب از او پرسید . چطور این مدت عروسک های چوبی  را می فروختی . من هر کاری کردم . عروسک های چوبی را بفروشم . موفق نشدم . آنها را به قیمت خوبی نمی خواستند .
لاک پشت . به او نگاهی کرد .
حالا این عروسک را از من بخر .
این عروسک چوبی چند ،مثلا ** .
بعد لاک پشت شروع به توضیح داد ، این عروسک ها را یک استاد زبر دست ساخته است ، این عروسک های چوبی بی نظیر هستند  .
این عروسک ها خوش شانسی می آورند .
سنجاب:   این عروسک ها هیچ استاد خاصی آنها را نساخته ، و هیچ خوشانسی نمی آورند ، فقط حاصل تلاش من هستند . هیچ خریداری هم ندارند .
لاک پشت خندید
لاک پشت :  ولی شاید خبر نداری ، هر سال چندین مشتری داشتم ، فقط به خاطر اینکه عروسک های چوبی تو را بخرند ، به مغازه من می آمدند .
در کار فروش حوصله زیاد باید داشته باشی ، تمام کسانی وارد مغازه می شوند . همه خریدار نیستند ، بیشتر برای دیدن اشیاء مغازه می آیند .
وقتی مشتری های مختلفی باید برخورد داشته باشی ، هر کدام سلیقه خاصی دارند .
ولی این مجسمه ها را هر وقت برای من بیاوری می گویم ، استاد آنها این مجسمه ها را با حوصله ساخته است . 
 شما  نسبت به عروسک های چوبی که ساخته ای افتخار نمی کنی  . آیا مجسمه های شما  ایرادی دارد ، فقط حوصله فروش چیزهای را که می سازی نداری .
این مشکل شما  است .
باید در این کار حوصله داشته باشی .

  • روبرت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی