پیدا کردن فرمول آب هویج بستنی برای شهر خرگوشها
سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۴۹ ق.ظ
دیروز خرگوشی از شهر خرگوش ها به شهر آدم ها رفته بود ، فقط و فقط به خاطر آرزوی خرگوش ها ، چیز باحالی که هر خرگوشی آرزوی خوردن آن را دارد .
این خرگوش یک خرگوش بستنی فروش بود ،
این خرگوش بستنی فروش شایعاتی شنیده بود ، انسان ها معجونی با آب هویج بستنی درست می کنند ،
در شهرهای ایران به وفور در فصل گرم ، یکی از پرفروش ترین بستنی هاست ، بعد از مطالعه این خرگوش تصمیم گرفت ، به شهر بروجرد سفر کند ،بروجرد شهری است ، در استان لرستان که یکی از بهترین بستنی های ایران در این شهر درست می شود ، به طور ناشناس سفر کند .
این خرگوش برای اینکه کسی به خرگوش بودن او را تشخیص ندهد .
مجبور شد ، از چند خرگوش که در سیرک با چوب می توانستند به راحتی ، راه بروند .
خرگوش ها تصمیم گرفتند ، یک لباس مترسک را که در نزدیکی یک مزرعه به شغل فراری دادن کلاغ ها و پرنده ها مشغول بود قرض بگیرند .
این لباس یک بارانی بلند کهنه و سفید بود .
ولی چون سفر طولانی بود 5 یا 7 ساعتی باید در شهر می گشتند .به جای با چوب راه رفتن باید راه دیگری پیدا می کردند ، چون نمی شد این مدت با چوب توسط خرگوش های سیرک خسته می شدند ، در حالی که باید ، خرگوش بستنی فروش هم با خود حمل می کردند .
فکری دیگر به ذهن یک خرگوش بستنی فروش افتاد ، خرگوش از یک خرگوش دانشمند شهر خرگوش ها درخواست کرد ،
یک آدمک بسازد ، 3 خرگوش بتواند ، انرژی راه رفتن ، آن خرگوش را مثل دوچرخه با رکاب زدن تامین کند .
دانشمند خرگوش در ظرف 3 روز کار و تلاش شبانه روزی انسان چوبی را ساخت ، ولی باید اینجا اضافه کنم دانشمند خرگوش ها از یک تیم نجاری 10 خرگوشه هم کمک گرفته بود ، در داخل این آدم چوبی انسان نما جا برای 5خرگوش بود .
خرگوش بستنی فروش به دانشمند گفت : من به تو گفتم ، آدم چوبی درست کن که 3 خرگوش در آن جا بگیرید .
خرگوش دانشمند گفت : این آدم چوبی برای راه رفتن دو خرگوش باید رکاب بزنند ، تا پا های آدمک چوبی به حرکت در آید . که در شکم این خرگوش هستند ،
دو خرگوش بالای سر این خرگوش ها مشغول رکاب زدن هستند ، نیروی حرکت دستهای خرگوش را تامین می کنند .
سر آدمک چوبی که تمام راه رفتن پا های آدمک چوبی ، دستها و ... را هدایت می کند ، شما باید قرار بگیری.
خلاصه بعد از اینکه 7 روز تمرین کردند ، هر 1 ساعت این آدمک 3 بار زمین می خورد . به عبارتی 3×8=24 ، 8 ساعت کاری
روز سوم شد ،هر یک ساعت راه رفتن 1 بار زمین خوردن ، روز چهارم شد ، هر3 ساعت یک بار زمین خوردن بعد روز آخر ، همان روز 7 دیگر آدمک چوبی به زمین نخورد .
بر گردیم به زمین خوردن اول، که اتفاق افتاد .خرگوشهای که در درون آدمک چوبی بودند ، زخم و زیلی شدند .
دانشمند ، برای تمام قسمت ها کمربند ایمنی ، تهیه کرد ، برای همه قسمت های ایربک ، همان کیسه هوا گذاشت ، البته طوری آن را تنظیم کرد ،
ایر بک با زمین خوردن های معمولی عمل می کرد ، فشار ضربه را میگرفت بعد دوباره به طور اتوماتیک ایر بک بدون خرابی بود ،طوری که ایربک ، همان کیسه هوا دوباره بادش خالی می شد .دوبار به محض ضربه خیلی سریع جلوی ضربه قسمتهای حیاطی بدن خرگوش را می گرفت ، یا ایر بک خیلی بار مصرف بود .
خرگوش بستنی فروش هم آدمک چوبی و این 5 خرگوش را هم بیمه بدنه کرد ، هم بیمه شخص ثالث. خودش هم گواهینامه رانندگی با آدمک چوبی رو گرفت .
بلاخره موفق شدند ، با آدمک چوبی راه بروند ، وقتی که توانستند ، با آدمک چوبی راه بروند ،
آدمک چوبی را به سیرک شهر خرگوش ها بردند ، بعد از آن کلی بلیط فروخنتد ، تمام خرگوش ها به آدم چوبی نگاه می کردند ،
که لباس های مترسک مزرعه را قرض گرفته بود مثل یک آدم راه می رفتند ، ولی داخل این آدمک چوبی 4 خرگوش مشغول رکاب زدن بودند ، مشکل تهویه هوا خرگوش ها را خیلی اذیت می کرد ،
از دانشمند خواستند ، برای آنها کولر نصب کند ،
وقتی که تمام مشکلات آدمک حتی کولر آن نصب شد ، به شهر بروجرد رفتند ، صورت آدمک را توسط یک عینک دوودی و یک شالگردن ، به طوری که هر کس این آدم چوبی را می دید ، اوایل توجه او را جلب می کرد .
بلاخره در شهر یک بستنی فروشی آدم ها را انتخاب کردند ،
آدمک وقتی وارد مغازه بستنی فروشی شد ، فروشنده کمی از قیافه مخوف او و لباسهای کهنه او ترسید ، فکر کرد ، که یک گانگستر (یا قصد سرقت بستنی فروشی را دارد ) است ،
آدمک چوبی دست در جیب خود کرد ، یک تراول در آورد ،
آدمک چوبی گفت : لطفا 5 تا آب هویج بستنی با نی نوشابه ای بلند ، برای من بیاورید ،
فروشنده با تعجب گفت : 4 نفر بعدی ، کی میایند ،
آدمک چوبی گفت : نه فقط برای خودم بیاور .
فروشنده با تعجب 5 آب هویج بستنی را برای آدمک چوبی آورد با 5 عدد نی .
در یک لحظه آدمک چوبی توانست از هویچ بستنی ّبا استفاده از نی ها نمونه های بگیرید ، مواد لازم این بستنی و آب هویج بستنی چطور درست شده ، آن قدر آب هویج را آدمک هم زد تا بستنی در آب هویج آب شد .
بعد به نوبت هر خرگوشی با نی بستنی خودش را خورد ،
آدمک چوبی که صدای آن را فروشنده بستنی خرگوش ها در می آورد ،آدم گفت :
لطفا 5 عدد آب هویج بستنی دیگر و یک تراول به فروشنده مغازه داد .
بعد آدمک بعد از خوردن 10 عدد آب هویج بستنی از مغازه بستنی فروشی در بروجرد رفت ، رکوردی که زد . در رکورد کتاب گینس ثبت نشد ، چون داور های این کتاب آنجا حضور نداشتند ،
آدمک چوبی به شهر خرگوش ها برگشت ،
شهر خرگوش ها از آن روز به بعد ، بستنی فروشی آن شهر هم آب هویج بستنی می فروشد ، از تمام دنیا خرگوش های می آیند ، برای خوردن آب هویج بستنی .
این خرگوش یک خرگوش بستنی فروش بود ،
این خرگوش بستنی فروش شایعاتی شنیده بود ، انسان ها معجونی با آب هویج بستنی درست می کنند ،
در شهرهای ایران به وفور در فصل گرم ، یکی از پرفروش ترین بستنی هاست ، بعد از مطالعه این خرگوش تصمیم گرفت ، به شهر بروجرد سفر کند ،بروجرد شهری است ، در استان لرستان که یکی از بهترین بستنی های ایران در این شهر درست می شود ، به طور ناشناس سفر کند .
این خرگوش برای اینکه کسی به خرگوش بودن او را تشخیص ندهد .
مجبور شد ، از چند خرگوش که در سیرک با چوب می توانستند به راحتی ، راه بروند .
خرگوش ها تصمیم گرفتند ، یک لباس مترسک را که در نزدیکی یک مزرعه به شغل فراری دادن کلاغ ها و پرنده ها مشغول بود قرض بگیرند .
این لباس یک بارانی بلند کهنه و سفید بود .
ولی چون سفر طولانی بود 5 یا 7 ساعتی باید در شهر می گشتند .به جای با چوب راه رفتن باید راه دیگری پیدا می کردند ، چون نمی شد این مدت با چوب توسط خرگوش های سیرک خسته می شدند ، در حالی که باید ، خرگوش بستنی فروش هم با خود حمل می کردند .
فکری دیگر به ذهن یک خرگوش بستنی فروش افتاد ، خرگوش از یک خرگوش دانشمند شهر خرگوش ها درخواست کرد ،
یک آدمک بسازد ، 3 خرگوش بتواند ، انرژی راه رفتن ، آن خرگوش را مثل دوچرخه با رکاب زدن تامین کند .
دانشمند خرگوش در ظرف 3 روز کار و تلاش شبانه روزی انسان چوبی را ساخت ، ولی باید اینجا اضافه کنم دانشمند خرگوش ها از یک تیم نجاری 10 خرگوشه هم کمک گرفته بود ، در داخل این آدم چوبی انسان نما جا برای 5خرگوش بود .
خرگوش بستنی فروش به دانشمند گفت : من به تو گفتم ، آدم چوبی درست کن که 3 خرگوش در آن جا بگیرید .
خرگوش دانشمند گفت : این آدم چوبی برای راه رفتن دو خرگوش باید رکاب بزنند ، تا پا های آدمک چوبی به حرکت در آید . که در شکم این خرگوش هستند ،
دو خرگوش بالای سر این خرگوش ها مشغول رکاب زدن هستند ، نیروی حرکت دستهای خرگوش را تامین می کنند .
سر آدمک چوبی که تمام راه رفتن پا های آدمک چوبی ، دستها و ... را هدایت می کند ، شما باید قرار بگیری.
خلاصه بعد از اینکه 7 روز تمرین کردند ، هر 1 ساعت این آدمک 3 بار زمین می خورد . به عبارتی 3×8=24 ، 8 ساعت کاری
روز سوم شد ،هر یک ساعت راه رفتن 1 بار زمین خوردن ، روز چهارم شد ، هر3 ساعت یک بار زمین خوردن بعد روز آخر ، همان روز 7 دیگر آدمک چوبی به زمین نخورد .
بر گردیم به زمین خوردن اول، که اتفاق افتاد .خرگوشهای که در درون آدمک چوبی بودند ، زخم و زیلی شدند .
دانشمند ، برای تمام قسمت ها کمربند ایمنی ، تهیه کرد ، برای همه قسمت های ایربک ، همان کیسه هوا گذاشت ، البته طوری آن را تنظیم کرد ،
ایر بک با زمین خوردن های معمولی عمل می کرد ، فشار ضربه را میگرفت بعد دوباره به طور اتوماتیک ایر بک بدون خرابی بود ،طوری که ایربک ، همان کیسه هوا دوباره بادش خالی می شد .دوبار به محض ضربه خیلی سریع جلوی ضربه قسمتهای حیاطی بدن خرگوش را می گرفت ، یا ایر بک خیلی بار مصرف بود .
خرگوش بستنی فروش هم آدمک چوبی و این 5 خرگوش را هم بیمه بدنه کرد ، هم بیمه شخص ثالث. خودش هم گواهینامه رانندگی با آدمک چوبی رو گرفت .
بلاخره موفق شدند ، با آدمک چوبی راه بروند ، وقتی که توانستند ، با آدمک چوبی راه بروند ،
آدمک چوبی را به سیرک شهر خرگوش ها بردند ، بعد از آن کلی بلیط فروخنتد ، تمام خرگوش ها به آدم چوبی نگاه می کردند ،
که لباس های مترسک مزرعه را قرض گرفته بود مثل یک آدم راه می رفتند ، ولی داخل این آدمک چوبی 4 خرگوش مشغول رکاب زدن بودند ، مشکل تهویه هوا خرگوش ها را خیلی اذیت می کرد ،
از دانشمند خواستند ، برای آنها کولر نصب کند ،
وقتی که تمام مشکلات آدمک حتی کولر آن نصب شد ، به شهر بروجرد رفتند ، صورت آدمک را توسط یک عینک دوودی و یک شالگردن ، به طوری که هر کس این آدم چوبی را می دید ، اوایل توجه او را جلب می کرد .
بلاخره در شهر یک بستنی فروشی آدم ها را انتخاب کردند ،
آدمک وقتی وارد مغازه بستنی فروشی شد ، فروشنده کمی از قیافه مخوف او و لباسهای کهنه او ترسید ، فکر کرد ، که یک گانگستر (یا قصد سرقت بستنی فروشی را دارد ) است ،
آدمک چوبی دست در جیب خود کرد ، یک تراول در آورد ،
آدمک چوبی گفت : لطفا 5 تا آب هویج بستنی با نی نوشابه ای بلند ، برای من بیاورید ،
فروشنده با تعجب گفت : 4 نفر بعدی ، کی میایند ،
آدمک چوبی گفت : نه فقط برای خودم بیاور .
فروشنده با تعجب 5 آب هویج بستنی را برای آدمک چوبی آورد با 5 عدد نی .
در یک لحظه آدمک چوبی توانست از هویچ بستنی ّبا استفاده از نی ها نمونه های بگیرید ، مواد لازم این بستنی و آب هویج بستنی چطور درست شده ، آن قدر آب هویج را آدمک هم زد تا بستنی در آب هویج آب شد .
بعد به نوبت هر خرگوشی با نی بستنی خودش را خورد ،
آدمک چوبی که صدای آن را فروشنده بستنی خرگوش ها در می آورد ،آدم گفت :
لطفا 5 عدد آب هویج بستنی دیگر و یک تراول به فروشنده مغازه داد .
بعد آدمک بعد از خوردن 10 عدد آب هویج بستنی از مغازه بستنی فروشی در بروجرد رفت ، رکوردی که زد . در رکورد کتاب گینس ثبت نشد ، چون داور های این کتاب آنجا حضور نداشتند ،
آدمک چوبی به شهر خرگوش ها برگشت ،
شهر خرگوش ها از آن روز به بعد ، بستنی فروشی آن شهر هم آب هویج بستنی می فروشد ، از تمام دنیا خرگوش های می آیند ، برای خوردن آب هویج بستنی .
- ۹۴/۰۲/۲۲