داستان کوتاه

هر روز یک قصه

داستان کوتاه

هر روز یک قصه

گوشهای بزرگ لورا خرگوشه

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۷ ق.ظ
کارتون
once upon a time
خرگوش با گوشهای دو برابر یک خرگوش معمولی .
در شهر خرگوشها خرگوشی زندگی می کرد .
به اسم لورا .
لورا گوشهایش بزرگتر از حد معمول بود . ولی به همین علت  قدرت شنوایی بالایی داشت .
تقریبا دو برابر حد معمول یک خرگوش معمولی .
لورا هر صدا های ضعیف  را حس می کرد ، که بقیه آنها را نمی شنیدند .
ولی برخی از مشکلات هم را به خاطر بزرگی این گوش ها متحمل می شد . ظاهرش مثل بقیه خرگوش ها نبود .
در هر محیط  تازه ای که وارد می شد .
به خاطر ظاهر خاصی که داشت . توجه ها را جلب می کرد .
در نهایت لورا به این جلب توجه ها عادت کرد . چیزی که یاد گرفت . این که او یک توانایی دارد . به خاطر این که از هر خرگوش دیگری تیز گوش تر بود  .
از این توانایی خود استفاده خوبی کرد .
لورا سعی کرد . با گوشهای قوی که دارد . تنظیم آهنگ  موسیقی را یاد گرفت . بعد آهنگهای که را که لورا تنظیم می کرد .
از تمام آهنگهای بقیه خرگوش ها دقیق تر بود .
از حرفهای که پشت سر او می زندند را متاسفانه بیشتر از همه می شنید .
از راز های خیلی ها خبر داشت . سعی می کرد . خیلی از حرفهای را که می شنود را نشنود .
خود را به نشنیدن حرفها و رازهای خیلی ها عادت داده بود . تا می توانست از این گوشهای بزرگ به عنوان یک نعمت یاد می کرد .
هیچ وقت شکایت نمی کرد . همیشه از این نعمت گوشهای بزرگ شکرگزار بود .
  • روبرت

نظرات (۳)

یاد گوش دراز تو شهر موشها افتادم! :))
پاسخ:
سلام ،
مرسی از اینکه به وب من رو خوانده اید .
  • مداد سیاه
  • یا سلام و خدا قوت وبلاگ خوبی دارین و از مطالبتون بهره مند شدیم به ما هم سر بزنینhttp://medadsyah.blog.ir/ این وبلاگ مخصوص نوجووناس
    پاسخ:
    سلام ،
    مرسی از این که به وب من سر زده اید .
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی