داستان کوتاه

هر روز یک قصه

داستان کوتاه

هر روز یک قصه

روح میز ناهار خوری ساخته نشده

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۱ ب.ظ

کارتون

Once upon a time

روزی ، روزگاری

خرگوشی بیشتر از اینکه به فکر پایان دادن به کاری باشد ، به این فکر می کرد . وقت برای انجام هیچ کاری را ندارد  .

اسم این خرگوش تامی بود .

تامی مدتها بود ، می خواست یک میز نهار خوری را با چوب های که جمع کرده بود ، بسازد .

تامی نیاز به این میز ناهار خوری نداشت .

این میز را برای دوستش مارکو می خواست ،برای او این کار را انجام دهد .

تامی اصلا دل به این کار نمی داد . با این روحیه به جای نمی رسید .

روزی بهتر بگم . شبی خوابید . در خواب دید . روح میز ناهار خوری . به سراغش آمده  . یقه تامی را گرفته بود .

تامی من حدود 3 ماه در حیاط منزل تو منتظر و مشتاق هستم . تو بیایی و این چوب ها رو به یک میز ناهار خوری تبدیل کنی .

من الان 3 ماه منتظر هستم . اگر فردا نیایی . شب بعد طور دیگر با تو برخورد می کنم .

تامی از خواب پرید . فریادی کشید .

بعد فردای آن روز از ترس به سراغ چوب ها رفت . وسائل خود را برداشت شروع به کار کرد . تا شب یک میز ناهار خوری با چوب ها ساخته بود .

صبح روز آینده هم آن را رنگ کرد . یک رنگ قهوه ای تیره . میز خیلی خوب شده بود .

دو روز دیگر هم میز را به دوستش مارکو هدیه داد .

  • روبرت

نظرات (۲)

باسلام.
لطفا تشریف بیارید و حتما مطلبم را بخونید و امتیاز بدید.
     **/  بسیار جالب و ناب ؛ حتما بخونید **

عنوان مطلب:          ابلیس در کجا زندگی می کند؟
لینک مطلب:    http://masira.ir/index.php?newsid=149
 
تک تک نظر ها را بررسی  و حتما بهتون سر می زنم.
یاعلی
پاسخ:
سلام ،
مطلب خوب بود .
مطلب جالبی بود 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی