نبرد اژدهای رنگین کمان (قصه کارتونی )
کارتون
Once upon a time
ابرباران همان گوسفندی که برادر گمشده اش پشمک را پیدا کرده بود .
در خانه خود خواب بود . ابر باران مشغول خواب دیدن بود . ناگهان پشمک با توپ فوتبال شوت محکم به داداش ابر باران ضد . ابر باران صدای فریادش همه اتاق ، همه کوچه را در بر گرفت .
ابر باران نیاز شدیدی به آب قند داشت .
رنگش مثل سفید شده بود ، برادرش پشمک از او درخواست می کند . بیا برویم فوتبال بازی کنیم .
ابر باران آرزو کرد ، ای کاش تو را از دست تیز دندان آزاد نمی کردم ، ای کاش گذاشته بودم ، در زندان پیش تیز دندان می ماندی .
ابر باران هیچ چی نمی گوید ، فقط بلند می شود . چند لیوان آب سرد می خورد ، یک شکلات حالش بهتر است ، برادر پشمک دست ابر باران را می گیرید . ابر باران تا به خود می آید . در حیاط است . ولی در حیاط منزل انگار سوپر استار های کوچه جمع هستند .
اژدهای صورتی رنگ با شماره 1 .
جادوگر محله که یک خرس قطبی سفید در حال انقراض است ، سوار بر یک جارو
مایک که یک مار است ، فکر کنم یک افعی است .
تیز دندان گرگ مخوف شماره ...
اسب بال دار ، بدون شاخ
اسب تک شاخ بدون بال .
اسب سرخ آبی ، هم رنگ سرخ در پوست اوست و هم آبی
اژدهای رنگین کمان به جای آتش از دهان او رنگین کمان خارج می شود . فقط مشکل اینجاست هرچیزی رو هدف بگیرید . دشمن را رنگی می کند .
هاپو سگی که در این محله خانه دارد .
هنوز بازی فوتبال شروع نشده است .
یک فرشته نامه ای می آورد .
رنگین کمان را گوریل ها می خواهد ، تصرف کنند . به جای رنگین کمان می خواهند ، تمام رنگهایش را به جای هفت رنگ آن فقط سیاه رنگ کنند .
ببخشید ،
پیتون رو یادم رفت بگم . یک مار خیلی بزرگ است .
فرشته نگاهی به ابر باران می کند . ابر باران تو با این تیم که داری باید با گوریل مبارزه کنی . اسکات فرمانده گوریل ها ، یک گوریل بی رحم است . به هیچ موجودی رحم نمی کند . حتی بعضی اوقات به گوریل ها هم حمله می کند .
7 گوریل دیگر که هر کدام 100 گوریل را فرماندهی می کنند . مجموع 707 نفر می شوند . ولی بعضی از گوریل ها می گویند ، با اسکات می شوند . 708 نفر خود اسکات به اندازه کل گوریل ها قدرت دارد .
ابر باران به همراه ، پشمک برادرش و اژدهای صورتی و خرس قطبی جادوگر ، مایک افعی ، تیز دندان گرگ اسب بال دار ، اسب تک شاخ ، پیتون ، اسب سرخ آبی و اژدهای رنگین کمان و هاپو .
کمی جلو تر نزدیک رودخانه 606 گوریل مشغول رنگ زدن رنگین کمان بودند . کمی رنگین کمان را مشکی کرده بودند .
اسکات مشغول فرماندهی بود .
استفان یکی از هفت گوریل فرمانده با 100 گوریل به این تیم حمله کردند .
ابر باران حالا باید چی کار می کرد ، این اولین جنگی بود ، در آن شرکت کرده بود . پس فرمان عقب نشینی داد .
از آنجا فریاد می زد ، عقب نشینی . ولی پشمک همه چیز را خراب کرد . پشمک اولین کسی بود . به استفان حمله کرد . پای استفان را گاز گرفت . اژدهای صورتی سریع پرواز کرد ، خود را به پشمک رساند ، از آنجای که استفان ازدهای صورتی را دید ، کاری به کار پشمک نداشت . بعد اژدهای صورتی استفان را با یک ضربه دم . به رودخانه انداخت .
100 گوریل بدون فرمانده . اما یکی از سرباز ها مایک را گروگان گرفت . خرس قطبی جاوگر ، آن سرباز را به پروانه تبدیل کرد . ولی فقط برای 2 دقیقه .
جنگ ادامه پیدا کرد ، هیچ گوریل نبود . کتک نخورده باشد .
اژدهای رنگین کمان تمام گوریل ها را رنگی کرده بود ، رنگین کمان را هم مثل سابق رنگی کرده ، بود .
تیز دندان به دنبال اسکات می دوید ، امیدوار بود . امشب شام حسابی بخورد .
اسکات فرار می کرد ، اسب سرخ آبی اسب تک شاخ و اسب بالدار دنبال یک تعداد حدود 200 گوریل بودند . کمی جلو تر پیتون اعلام آمادگی کرد .اژدهای صورتی و اژدهای رنگین کمان به عنوان طناب از پیتون استفاده کردند . آن 200 گوریل کمی جلو تر به پیتون خوردند مثل طناب همه را به زمین زد .
ابر باران کنترل اوضاع از دستش بیرون رفته بود . این پشمک بود . فرماندهی را سریع به عهده گرفته بود . سوار بر هاپو شده بود . می تاخت .
اما بعضی از دشمنی های قدیمی در این جنگ تبدیل به جنگ داخلی شد . همه چیز خوب پیش می رفت .
تا تیز دندان حوس خوردن پشمک دوباره به سرش ضد . گوشت اسکات گوشت خوشمزه ای نبود .
تیز دندان گرگ دست از تعقیب اسکات بر داشت ، به تعقیب پشمک پرداخت .
ابر باران متوجه این قضیه شد .
اسب ها هم با هم مشکل پیدا کردند ، اسب بال دار چون پرواز می کرد ، عقیده داشت ، قوی تر از سرخ آبی و تک شاخ است .
اژدهای صورتی هم به سمت ، اژدهای رنگین کمان آتش پرتاب می کرد ، چون به این که او رنگین کمان را مثل روز اولش کرده بود ، حسادت می کرد .
ولی اژدهای رنگین کمان به شعله های که به سمتش پرتاب می شد . جاخالی می داد .
پیتون هم یک مشکل کوچکی با مایکی افعی داشت ، شروع به حلقه زدن دور مایکی کرد .
هاپو و تیز دندان با هم کشتی می گرفتند . هاپو اجازه نمی داد ، تیز دندان پشمک را یک لقمه چپ کند .
ابر باران و پشمک هم با هم دعوا می کردند ، ابر باران فریاد می زند ،این آتشی که درست کردی ، تر و خشک با هم می سوزند .
اما ناگهان خرس قطبی جاوگر یک اشتباه ساده کرد . می خواست . اسکات را کوچک کند . جادویش اشتباه از آب بیرون در آمد . اسکات خیلی بزرگ شد . تقریبا شد اندازه کینگ کنگ .
اسکات شروع کرد ، به دنبال کردن اژدهای رنگین کمان ، اسکات اژدهای رنگین کمان را تعیقب می کرد ، همه دوست و دشمن هم این دو را تعقیب می کردند .
رنگین کمان در خطر بود . اگر ازدهای رنگین کمان آسیب می دید .
همه چیز به خطر می افتاد . پشمک فریاد کشید ، اسب بال دار من رو پیش ازدهای صورتی ببر .
اسب بال دار ، پشمک رو سوار کرد ، ازدهای صورتی هر چی آتش به سمت ، اسکات می گرفت ، او نمی سوخت . اسب بال دار و پشمک به اژدهای صورتی رفتند .
پشمک چیزی در گوش ازدهای صورتی گفت .
ازدهای صورتی به طرف اعضای تیم آمد یک حلقه زنجیر باید تشکیل می دادند ،
ازدهای صورتی پیتون را گرفت بعد پیتون ، مایک افعی رو گرفت بعد ، مایک هاپو رو گرفت ، بعد هاپو تیز دندان گرگ رو گرفت ،بعد تیز دندان گرگ اسب بالدار رو گرفت ، بعد اسب بالدار اسب تک شاخ رو گرفت ، بعد اسب تک شاخ، سرخ آبی رو گرفت ، اسب سرخ آبی ، ابر باران گوسفند ، رو گرفت ، بعد ابر باران برادرش پشمک رو گرفت . ازدهای صورتی شروع به پرواز کرد ، او و اسب بالدار فقط بال می زدند ، در آسمان حدود 20 متری می رسیدند ، شاید هم کمتر یا خیلی بیشتر .
اسکات که مثل کینگ کنگ بزرگ شده بود ، ببخشید بعد خرس قطبی هم سوار بر جارو پشت سر آنها این بگیر بگیر رو تعقیب می کرد .
خرس قطبی جادوگر فریاد زد ، من درستش می کنم ،
پشمک فریاد کشید . تو رو خدا رحم کن اگر اسکات دو برابر شد ، کی می خواهد ، جواب بده .
اسکات پای ازدهای رنگین کمان رو گرفته بود .
گوریل های همراهش اولین نفر استفان بود آنها هم اسکات را گرفته بودند ، مسابقه طناب کشی شروع شده بود .
708 گوریل داشتند ، اژدهای رنگین کمان را می کشیدند .
ناگهان طناب شامل از موجودات افسانه ای و واقعی جلو چشم اسکات کینگ کونگ جسه را گرفتند .
اولین نفر پشمک بود ، فقط در این رشته موجودی ازدهای صورتی بود ، و اسب بال دار که بال می زدند . بعد پشمک فریاد ضد حالا دور اسکات بپیچ بعد ازدهای صورتی دور اسکات دور زد تمام بر بچه ها دور اسکات پیجیدند .
پشمک فریاد ضد حالا گازش بگیرید .
گاز تیز دندان از همه گازها روی بدن اسکات دردناک تر بود . ناگهان خرس قطبی جادوگر هم به این معرکه اضافه شد . او هم گازی از بدن اسکات گرفت . بعد گاز کاری ازدهای صورتی بود .
بعد هم گاز های محکم اسب بالدار ، اسب تک شاخ و اسب سرخ آبی خلاصه ، هاپو هم گاز خوبی گرفت .
بلاخره اسکات ، پای اژدهای رنگین کمان را رها کرد ، فریاد ضد بسه . غلط کردم .
بعد از زمین افتادن اسکات و گروهی که او را گاز می گرفتند ، گرد و خاک همه جا را گرفت .
تقریبا گوریل ها و اعضای گروه ابر باران خاکی شده بودند . ولی زمین آنجا پر از خاک های نرم بود . آسیب جدی ندیدند .
بعلاوه این ، از آنجایی که شخصیت ها کارتونی بودند ، هیچ کس آسیب آنچنانی ندید ، فقط تجربه کسب کرده بودند . گرد و خاکی خسته بودند .
جادوی خرس قطبی جادو گر هم به پایان رسید . اسکات به اندازه طبیعی خود برگشت .
بعد قول داد ، نه رنگین کمان را سیاه رنگ بزند ، نه کاری به اژدهای رنگین کمان داشته باشد .
پایان
The End
- ۹۴/۰۴/۱۹