مانفرد سنجاب صخره شکن (قصه کارتونی )
يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ق.ظ
کارتون
Once upon a time
بلاخره روز موعود فرا رسیده بود ، پیش بینی های دیگران به حقیقت رسیده بود . همه به سنجابی به نام مانفرد امیدی نداشتند .
مانفرد به همه گفته بود . من می توانم ، یک سنگ را تقریبا به اندازه یک خرس بزرگ بود . تکه تکه کنم .
مانفرد با قلم و چکش یک ماه شروع به کار کرده بود .
حدود یک ماه صبح تا شب به این صخره ضربه زده بود . حدود یک ماه خودش را خسته کرده بود .
تمام اهالی جنگل او را مسخره می کردند . مانفرد بلاخره بعد از یک ماه خسته شد .
دست از کار کشید . نصف صخره را در این یک ماه خرد کرده بود .
ولی این کار فایده ای برای کسی نداشت . فقط لجوج بودن مانفرد تا این لحظه توانسته بود این کار را تا اینجا پیش ببرد .
عقاب از آسمان پیدایش شد ، نزدیک مانفرد نشست .
به مانفرد گفت : خسته شدی ، من می دانم الان یک ماه است ، اهالی جنگل هر روز اینجا جمع می شوند . سر اینکه تو این صخره را خرد خواهی کرد یا نه ؟
با هم بحث می کنند ، عده ای کمی می گویند ، این کار را انجام می دهی ، عده ای زیادی می گویند ، دیوانه شده ای . هرگز این کار را انجام نمی دهی .
عقاب گقت : هدفت از این کار چه بود ؟
مانفرد گفت : فقط می دانم ، می خواستم ، کاری انجام دهم ، می خواستم ، خودم را به اهالی جنگل ثابت کنم .
عقاب گفت : پس دوباره شروع کن محکم تر ضربه بزن ، من خودم از طرفدارهای تو هستم .
سنجاب شروع کرد ، بعد از 25 روز ، جمعا 55 روز صخره را تکه تکه کرده بود .
راهنمایی های عقاب باعث شد ، روزی که سنجاب نا امید می شود ، تبدیل به روزی شود ،دوباره سنجاب خودش را پیدا می کند .
به غیر از آن کاری که انجام می دهیم ، باید برای خود یا دیگران سودی داشته باشد ، صرفا به خاطر لجاجت نباشد .
در پایان حتی اگر طرفداری یا کسی نیست ، به ما روحیه دهد ، اگر هر کاری را شروع کرده ایم ، تا پایان آن باید را ادامه دهی .مهم ترین شخصی که این کار روی آن تاثیر می گذارد . خود کسی هست که آن کار را انجام می دهد ، چون نتایج این کار یا بهره مند می شوی .
یا اگر هم بهره مند نشوی ، سودش نصیب کس دیگری شود ، به انجام دهنده آن کار هم سودی می رسد .
یا در آینده تجربه ای به دست می آوری ، برای خودش هم کاری انجام دهد .
حتی اگر هیچ سودی به هیچ کس نرسد ، کاری که باید انجام می دادی را در گذشته به عنوان کسی از خود یاد می کنی ، که یک کار را نیمه کاره رها نمی کند .
Once upon a time
بلاخره روز موعود فرا رسیده بود ، پیش بینی های دیگران به حقیقت رسیده بود . همه به سنجابی به نام مانفرد امیدی نداشتند .
مانفرد به همه گفته بود . من می توانم ، یک سنگ را تقریبا به اندازه یک خرس بزرگ بود . تکه تکه کنم .
مانفرد با قلم و چکش یک ماه شروع به کار کرده بود .
حدود یک ماه صبح تا شب به این صخره ضربه زده بود . حدود یک ماه خودش را خسته کرده بود .
تمام اهالی جنگل او را مسخره می کردند . مانفرد بلاخره بعد از یک ماه خسته شد .
دست از کار کشید . نصف صخره را در این یک ماه خرد کرده بود .
ولی این کار فایده ای برای کسی نداشت . فقط لجوج بودن مانفرد تا این لحظه توانسته بود این کار را تا اینجا پیش ببرد .
عقاب از آسمان پیدایش شد ، نزدیک مانفرد نشست .
به مانفرد گفت : خسته شدی ، من می دانم الان یک ماه است ، اهالی جنگل هر روز اینجا جمع می شوند . سر اینکه تو این صخره را خرد خواهی کرد یا نه ؟
با هم بحث می کنند ، عده ای کمی می گویند ، این کار را انجام می دهی ، عده ای زیادی می گویند ، دیوانه شده ای . هرگز این کار را انجام نمی دهی .
عقاب گقت : هدفت از این کار چه بود ؟
مانفرد گفت : فقط می دانم ، می خواستم ، کاری انجام دهم ، می خواستم ، خودم را به اهالی جنگل ثابت کنم .
عقاب گفت : پس دوباره شروع کن محکم تر ضربه بزن ، من خودم از طرفدارهای تو هستم .
سنجاب شروع کرد ، بعد از 25 روز ، جمعا 55 روز صخره را تکه تکه کرده بود .
راهنمایی های عقاب باعث شد ، روزی که سنجاب نا امید می شود ، تبدیل به روزی شود ،دوباره سنجاب خودش را پیدا می کند .
به غیر از آن کاری که انجام می دهیم ، باید برای خود یا دیگران سودی داشته باشد ، صرفا به خاطر لجاجت نباشد .
در پایان حتی اگر طرفداری یا کسی نیست ، به ما روحیه دهد ، اگر هر کاری را شروع کرده ایم ، تا پایان آن باید را ادامه دهی .مهم ترین شخصی که این کار روی آن تاثیر می گذارد . خود کسی هست که آن کار را انجام می دهد ، چون نتایج این کار یا بهره مند می شوی .
یا اگر هم بهره مند نشوی ، سودش نصیب کس دیگری شود ، به انجام دهنده آن کار هم سودی می رسد .
یا در آینده تجربه ای به دست می آوری ، برای خودش هم کاری انجام دهد .
حتی اگر هیچ سودی به هیچ کس نرسد ، کاری که باید انجام می دادی را در گذشته به عنوان کسی از خود یاد می کنی ، که یک کار را نیمه کاره رها نمی کند .
- ۹۴/۰۶/۲۲