خروس و کبوتر (قصه کارتونی )
کارتون
Once upon a time
خروسی روی ایوان مشغول نوک زدن به دانه ها بود . یک کبوتر کنار او نشست . با او در غذا خوردن شریک شد .
خروس اول خوشش نیامد ، ولی دلش هم نیامد ، کبوتر را ناراحت کند .
کبوتر و خروس با هم مشغول خوردن دانه ها شدند .
کبوتر از خروس خواست ، تا به او کمک کنند ،
تا یک ساعت طلا را در بازار بفروشند .
خروس اول باور نمی کرد ، ولی همراه کبوتر روانه شدند ، تا ساعت طلا را به بازار ببرند ،
کبوتر چند قدمی پرواز می کرد ، منتظر خروس می شد ، تا خروس پیاده این راه را طی کند .
تا اینکه کبوتر به ساعت طلا رسید ، خروس نگاهی کرد ، باور نمی کرد ، یا ساعت طلا بود .
خروس ساعت را تا بازار طلا فروش ها برد ، کبوتر هم با او می آمد .
تا اینکه به بازار رسیدند ، در بازار ساعت را به قیمت بالایی فروختند ، خروس 30% پول ها را برد ، کبوتر 70% .
کبوتر از خروس تشکر کرد ، خروس اتفاقاتی را که برایش افتاده بود ، که برای کمتر خروسی اتفاق می افتد .
- ۹۴/۰۶/۲۴