داستان کوتاه

هر روز یک قصه

داستان کوتاه

هر روز یک قصه

عنکبوت شاکی (قصه کارتونی )

چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ق.ظ

کارتون

Once upon a time

چیزی روی دیوار راه می رفت . یک عنکبوت بود ، داشت ، از همه چیز شکایت می کرد ،

آدم ها خیلی بیرحم شده اند ، کسی از آنها هر وقت یک عنکبوت را می بیند ، سریع عنکبوت ها را له می کند .

عنکبوت همین طوری اعتراض می کرد ، کافی است . در را باز کنند . تا ما خودمان از خانه این صاحب خانه های ناراضی بیرون برویم .

عنکبوت از پنجره اتاق بیرون رفت ، ولی هنوز مشغول صحبت کردن بود ، صدایش شنیده می شد ، ولی چیزی نمی شد . فهمید دوباره مشغول همان اعتراض ها بود .

  • روبرت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی