داستان کوتاه

هر روز یک قصه

داستان کوتاه

هر روز یک قصه

لوسیو خرگوش رنگ فروش (قصه کارتونی )

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۴ ق.ظ

کارتون
Once upon a time
خرگوشی به اسم لوسیو .
می توانست حتی سر خودش هم کلاه بگذارد ، درحالی به خودش می گفت : امروز همان روزی است . دیگر درست عمل می کنم .
دوباره امروز همان فردا می شد . امروز درست مثل دیروز می شد . همه کارهای گذشته را انجام می داد . اشتباهات گذشته این برای لوسیو یعنی ضرر پشت ضرر .
هدر شدن وقت و سرمایه همه چیز .
لوسیو تجارت داشت ، خرید فروش رنگ سبز اعتقاد داشت ، این فقط رنگ سبز است . باید همه استفاده کنند .
لوسیو رنگهای دیگر را سفارش نمی داد ، ولی مشتری های او به رنگ های دیگری هم نیاز داشتند .
لوسیو رنگ های سبز داشت . رنگ سبز پر رنگ ، رنگ سبز کم رنگ ، رنگ سبز در انواع مختلف ولی باید رنگهای دیگر هم می خرید .
لوسیو دوست داشت ، به جای مشتری هایش رنگ ها را انتخاب کند ، فقط سبز ، سبز .
ولی این کار در دنیایی تجارت رقابت سختی بود .
شاید او باید رنگهای سبز خود را به مشتری های خاصی می فروخت .
بلاخره تصمیم گرفت . خودش به دنبال مشتری های که خواهان رنگ سبز با کیفیت هستند ، بفروشد .
در این کار موفق شد . از مغازه بیرون رفت . بعد از اینکه با یک خرگوش صاحب مهد کودک خرگوشها بود صحبت کرد . او را متقاعد کرد . مهد کودک را سبز رنگ بزند .
بلاخره به خاطر فروش و مسائل دیگر خودش این پیشنهاد داده بود .
خودش مهد کودک را در ازای مبلغی پایین تر نقاشی می کند .
لوسیو بعد از رنگ زدن مهد کودک به این نتیجه رسید ، برای اینکه رنگ سبز خاص او باید رنگهای دیگری هم در کنارش استفاده شود . تا زیبایی خودش را نشان دهد . از آن روز به بعد لوسیو هم رنگهای دیگری را برای فروش می آورد .
حتی از رقبای خودش در این کار رنگ های او تنوع بیشتری نسبت به بقیه رنگ فروش ها پیدا کرده بود . این یک تحول برای یک فروشنده رنگ بود ، که فقط رنگ سبز را دوست داشت .

  • روبرت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی