داستان کوتاه

هر روز یک قصه

داستان کوتاه

هر روز یک قصه

کارتون
Once upon a time
ابر باران قسمت 6
اسم یک گوسفند ابر باران است ، اسم برادرش پشمک است ، اسم دوست این گوسفند شال گردن است ، اسم دشمن آنها تیز دندان است .
شال گردن به دنبال دوست خود بود . ولی هر چه تماس نمی گرفت . هیچ جوابی ابر باران به او نمی داد . ابر باران هیچ موقع این حد بی خبر نمی رفت .ولی بعد از چند ساعت گوشی . شال گردن زنگ خورد .
ابر باران بود ، توضیح داد برای او کاری پیش آمده است . دوباره پشمک باعث این اتفاق بود . پشمک این بار باعث شده بود . گوشی موبایل ابر باران خراب شود .
پشمک گوشی موبایل ابر باران از او گرفته بود .
هر کاری ابر باران کرده بود . ولی پشمک راضی نمی شود . دوباره گوشی موبایل ابر باران را به او بدهد .
به شرط اینکه ابر باران برای او یک اسباب بازی بخرد . ولی هم راضی نمی شود . برای او این کار را انجام دهد .
اوضاع اینطوری می شود .
ناگهان تیز دندان به این دو برادر حمله می کند . پشمک ناچار می شود . گوشی را به برادرش بدهد.
وقتی گوشی را به برادرش می دهد . پشمک یک عکس از تیز دندان می گیرید .
تیز دندان که از فلش دوربین ترس عجیبی دارد . از آن محل فرار می کند .

  • روبرت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی