نجات شال گردن از چنگ تیز دندان (قصه کارتونی )
کارتون 2015/10/06
Once upon a time
ابر باران اسم گوسفندی است ، اسم برادر کوچکترش پشمک است ،دوستی دارد به نام شال گردن ، اسم دوست دیگرش ابر آتش است ، اسم گرگ هم تیز دندان است .
تیز دندان شال گردن را غافلگیر کرده بود . مدتی بود ، خبری از شال گردن نبود . طبق معمول شال گردن مجبور بود . تمام تکلیف های مدرسه تیز دندان را انجام دهد ، شال گردن در چنگال این گرگ اسیر بود .
هرقدر ابر باران تلاش می کرد ، با شال گردن تماس بگیرید . شماره او در درسترس نبود . دست آخر ابر آتش تا نزدیکی های منزل تیز دندان رفته بود . متوجه شده بود . تیز دندان روی صندلی راحتی در حال استراحت بود . ولی چهره آشنایی که همان شال گردن است . سخت درحال انجام دادن تکالیف تیز دندان است .
سریع با ابر باران تماس می گیرید . دوباره نیاز به یک نقشه دارند . پشمک تصمیم می گیرید نقش طعمه را بازی کند .
ابر باران به او اجازه نمی دهد . در همین فکر ها بودند ، دوباره بالای سر این 3 نفر ، ابر باران ، پشمک ، ابر آتش پر بود . از ابرهای که در آن فکر های برای آزاد کردن شال گردن از دست تیز دندان به چشم می خورد .
یک نردبان آوردند ، از پنجره 3 نفری وارد . خانه تیز دندان شدند . ولی در حالی که وقتی وارد ، خانه تیز دندان شدند . هر کدام ملافه ای را روی سرش انداختند .
در یک لحظه برق ها را قطع کردند . شروع به در آوردن صداهای عجیب از خود در آوردند . ولی در حالی که هر کدام عینک های دید در شب به چشم داشتند ، می توانستد همه جا را در تاریکی ببینند .
متاسفانه برق اظطراری به کمک تیز دندان آمد . برای یک لحظه عینک های دید در شب که نور را چند برابر می کرد . باعث شد . این سه نفر هیچ جا را نبینند .
این بار تیز دندان گول نخورد .
ولی موقعیت خوبی برای شال گردن پیش آمد ، تیز دندان یک نور افکن قوی را به سمت چشم های تیز دندان گرفت . تیز دندان هم برای چند ثانیه هیچ جا را نمی دید .
وقتی توانست همه جا را ببیند. خیلی دیر شده بود .
شال گردن دست دوستان خود را گرفته بود . از خانه تیز دندان بیرون رفته بودند .
- ۹۴/۰۸/۰۵