تعقیب و گریز تیز دندان و شال گردن (قصه کارتونی )
کارتون
Once upon a time
10/14/2015
ابر باران اسم گوسفندی است ، برادری دارد به اسم پشمک کمی از او کوچکتر است . دوستانش شال گردن ، ابر آتش هستند .
دشمنی دارند ، به اسم تیز دندان که یک گرگ است .
شروع قصه :
شال گردن فریاد می زند : کمک و می دود .
هیچ کس به داد او نمی رسد .
مجبور است خودش از دست تیز دندان فرار کند .
تیز دندان پشت سر او در حال دویدن است . هیچ کس نیست به جز خودش .
شال گردن احساس می کند ، نمی تواند به راحتی و تازه نفسی قبل بدود ، قدم هایش کند . آهسته می شود .
تیز دندان هیچ رقیبی ندارد . شال گردن سخت تلاش می کند . ولی انگار فایده ای ندارد . بلاخره تیز دندان او را اسیر خواهد کرد .
شال گردن برای یک لحظه با خودش فکر می کند . خستگی او اهمیتی ندارد ، وقتی که یک گرگ پشت سرش افتاده اگر بخواهد . خودش را تسلیم گرگ کند ، می تواند این کار را خیلی ساده انجام دهد . یا این کار را برای تیز دندان خیلی مشکل کند .
پس بنابراین این بار قوی تر از همیشه شروع به دویدن می کند . با این که از همیشه خسته تر و ضعیف تر است . ولی تصمیم می گیرد ، خیلی راحت تسلیم نشود .
هنوز خیلی کارهای ناتمام دارد ، که باید آنها را انجام دهد ، پس قدم های خودش را سریع تر و منظم تر می کند .
تیز دندان پشت سرش می دود ، ولی این بار شال گردن با ترس کمتری می دود . مسیرهای بهتری را انتخاب می کند .
تیز دندان هم به این فکر می کند . اگر اجازه بدهم ، شکار من فرار کند پس امشب خبری از شام نیست .
او هم سعی می کند . از تمام توان خودش استفاده کند . با تمام قدرت می دود.
تازه تعقیب و گریز شروع شده است .
شال گردن می دود . تیز دندان هم با تمام بی رحمی که در وجودش دارد . می دود .
هر دو می دوند .
هر کدام که قوی تر باشند در این بازی برنده می شوند .
شال گردن فرصت کمی دارد . خودش را از چنگ تیز دندان رها کند. اگر یک اشتباه کند . به زمین بی افتد .
تیز دندان به او رحم نمی کند .
ناگهان چوبی به تیز دندان برخورد می کند .
شال گردن فرار می کند .
ابر باران در آن نزدیکی بود . وقتی می بیند . شال گردن در حال فرار کردن از دست تیزدندان است .چوبی را که روی زمین افتاده بود . به سمت تیزدندان پرتاب می کند .
- ۹۴/۰۸/۱۳