فوتبال با برادر (قصه کارتونی )
کارتون
Once upon a time
10/16/2015
ابر باران اسم گوسفندی است ، پشمک برادر کوچکتر آن است .
شروع قصه :
صبح شده بیدار شو . وقتش به قولی که داده بودی عمل کنی .
پشمک بود ، داشت برادرش رو صدا می زد .
ابر باران قرار بود امروز پشمک رو با خودش به بیرون ببرد . تا فوتبال بازی کنند .
ابر باران دوست داشت ، بیشتر از خواب صبح لذت ببرد . ولی انگار پشمک به او اجازه نمی داد ، بیشتر از استراحت کند .
ابر باران در حالی که هنوز کامل بیدار نشده بود . از رختخواب بیدار شد .
سماور را روشن کرد . بعد خوردن یک چای خیلی شیرین با پشمک صبحانه و ...
توپ و لوازم ورزشی را برداشتند .
زمین فوتبال در آن نزدیکی نبود . ولی زمینی در آن نزدیکی بود . چمن آن از زمین فوتبال هم خیلی بهتر بود . بعد از توپ بازی با پشمک و استراحت در کنار درخت ها ابر باران بعد از اینکه نتوانسته بود . خواب صبح خود را کامل کند .
کنار درختها یک خواب یک ربع ساعته انجام داد . دوباره به بازی فوتبال ادامه دادند .
بعد از اینکه پشمک از فوتبال خسته شد . به خانه بر گشتند .
- ۹۴/۰۸/۱۵