ولی تپه خرگوشها به خاطر آن که از این شهر دور بود ، آب و هوای خیلی بهتری داشت .
آب نبات به همراه یک خرگوش دیگر پوست پسته ای تصمیم گرفتند : به شهر صنعتی متعلق به خرگوش ها بروند .
بعد از آن که بلیط اتوبوس تهیه کردند . آب نبات خرگوشه و پوست پسته ای خرگوشه همراه با هم سوار بر اتوبوس یک سفر 2 ساعته به شهر صنعتی رسیدند . پوست پسته ای گفت :
وای چقدر ساختمان های خرگوشهای اینجا بزرگتر از تپه خرگوش ها است .
تمام ساختمان های داخل شهر 2 یا 3 طبقه ای بودند .
ولی در تپه خرگوش ها ، هر ساختمانی فقط یک طبقه بود . در تپه خرگوش هر خانه ای محصولات کشاورزی را که نیاز داشت ، خود آن خرگوشها آن را پرورش می دادند ،در حیاط منزلشان یا زمین کشاورزی که داشتند .
آب نبات خرگوشه گفت :
نگاه کن ببین ما در تپه خرگوش ها فقط یک خیابان داریم ، ولی اینجا چقدر تعداد خیابان های خیلی بیشتری دارند .
بعد اتوبوس در ترمینالی که اتوبوسهای دیگری هم دیده می شد . مسافرانی که می خواستند ، به شهر صنعتی خرگوش ها بروند ، را آنجا پیاده می کردند و خرگوشهای را هم می خواستند از شهر صنعتی به شهرهای دیگر بروند ، در آنجا سوار می کردند .
اتوبوس به مقصد رسید . خرگوشها ( پوست پسته ای و آب نبات پیاده شدند .)
خرگوشی در ترمینال منتظر آن ها بود ، فامیلی دوری با این خرگوش ها داشت ، این خرگوش که نامش برگ هویج خرگوشه بود . برگ هویج مدت 5 سال بود . در کارخانه ای در شهر صنعتی مشغول کار بود .
برگ هویج خرگوشه برای این دو خرگوش در کارخانه ای که کار می کرد . کار پیدا کرده بود . کارخانه ای که در آن مربای هویج درست می کردند . به تمام شهرهای اطراف فرستاده می شد .
در ترمینال برگ هویج خرگوشه ، یک تابلو در دست داشت ، روی تابلو نوشته شده بود ، پوست پسته ای و آب نبات خرگوشه .
پوست پسته ای گفت :
نگاه کن ، این خرگوش باید همان برگ هویج خرگوشه باشد . آن تابلو که در دست دارد ، اسم ما نوشته شده است .
جلو رفتند .
به برگ هویج سلام کردند .
برگ هویج آن ها را با اتوبوس شهری خرگوشها (اتوبوس شهری خرگوشها در بین شهر خرگوشها را حمل و نقل می کند ) به یک ساختمان برد ، از قبل برای آنها کرایه کرده بود . آب نبات خرگوشه ، پوست پسته ای از این به بعد باید در این خانه جدید عادت می کردند .
فردای آن روز برگ هویج خرگوشه آن ها را به کارخانه مربای هویج سازی برد ،
بعد از آن پوست پسته ای و آب نبات خرگوشه در بخش پوست هویج کنی ، کارخانه مربا سازی مشغول کار شدند .
بعد از 8 ساعت کار به خانه می رفتند .
یک ماه این کار را انجام دادند ،
پوست پسته ای گفت : آب نبات خرگوشه تو دلت برای تپه خرگوش ها تنگ نشده است .
آب نبات خرگوشه گفت : آره ، دوست دارم ، به تپه خودمان برگردیم ، بیا یک مرخصی بگیریم ، به تپه خودمان برگردیم .
این دو خرگوش مرخصی گرفتند ، بلیط گرفتند ، به تپه خرگوش ها ، صبح روز بعد به ترمینال رفتند ،
2 ساعت با اتوبوس در راه بودند .
به تپه خود باز گشتند .
آب نبات خرگوشه گفت : بیا در اینجا یک کارگاه تولید مربای هویج بزنیم . فقط خوبی که دارد ، در تپه خودمان کاری برای خود درست می کنیم .
پوست پسته ای گفت : قبول است .
این کار را کردند ، مربای با کیفیتی درست کردند .
دیگر به شهر صنعتی خرگوشها نرفتند .
تپه خرگوش ها خیلی هوا سالم تر از شهر صنعتی بود .
- ۰ نظر
- ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۱۶